همیشه سه شنبه ها خانواده ما و خانواده دوعمویم در خانه مادر بزرگم ( پدریم ) دور هم برای ناهار جمع می شویم .
این هفته که تعطیل بود قرار بود به خانه ی یکی از عمو هایم برویم. ناهار مرغ ، خورشت اسفناج و. که خیلی خوشمزه بود داشتند.
بعد از ناهار هم (حدود ساعت 4 بعد از ظهر) عده ای خوابیدند , بعضی ها حرف می زدند و عده ای بازی می کردند ولی من در حال درس خواندن بودم.
عمو و زن عموی من یک گربه هم دارند که هروقت مهمان به خانه اشان می رود او زیر تخت خواب انها قایم می شود. که امروز شامل همان روز ها می شد و من هرکاری که کردم نتوانستم ان را از زیر تخت خواب بیرون بیاورم.
درباره این سایت